دسته
ياران قديمي
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 773192
تعداد نوشته ها : 12
تعداد نظرات : 10
Rss
طراح قالب
بهنام حاتمي

شد خزان گلشن آشنایی

باز هم آتش به جان زد جدایی

عمر من ای گل. طی شد بهر تو

وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی

با تو وفا کردم تا به تنم جان بود

عشق و وفاداری با تو چه دارد سود

آفت خرمن مهر و وفایی

نوگل گلشن جور و جفایی

از دل سنگت...آه ، دلم از غم خونین است

روش بختم این است ،از جام غم مستم

دشمن می پرستم ، تا هستم

تو و مست ازمی به چمن

چون گل خندان از مستی بر گریه من

با دگران در گلشن نوشی می

من ز فراقت ناله کنم تا کی؟

تو و این چون ناله کشیدن ها

من و گل چون جامه دریدنها

ز رقیبان خواری دیدنها

دلم از غم خون کردی

جه بگویم چون کردی

دردم افزون کردی

برو ای از مهر و وفا عاری

برو ای عاری ز وفاداری

که شکستی چون زلفت عهد مرا

دریغ و درد از عمرم

که در وفایت شد طی

ستم به یاران تا چند

جفا به عاشق تا کی؟

نمی کنی ای گل یکدم یادم

که همچو اشک از چشمت افتادم

گرچه ز محنت خوارم کردی

با غم و حسرت یارم کردی

مهر تو دارم باز

بکن ای گل با من هرچه توانی ناز

کز عشقت میسوزم باز


شعر : رهی معیری

دسته ها :
شنبه نوزدهم 10 1388
امشب به بر من است آن مایه ناز
یا رب تو کلید صبح در چاه انداز
ای روشنی صبح به مشرق برگرد
ای ظلمت شب، با من بیچاره بساز
امشب شب مهتابه حبیبم را می خوام(2)
حبیبم اگر خوابه طبیبم را می خوام(2)
گویید فلانی آمده
آن یا جانی آمده
مست است و هشیارش کنید
خواب است و بیدارش کنید
آمده حال تو، احوال تو
سیه خال تو، سفید روی تو
ببیند برود

امشب شبه مهتابه
حبیبم رو می خوام
حبیبم اگر خوابه
طبیبم رو می خوام
خواب است و بیدارش کنید
مست است و هوشیارش کنید
گویی فلونی اومده
اون یار جونی اومده
اومده حالتو احوالتو
سپید روی تو سیه موی تو
ببیند برود
امشب شبه مهتابه
حبیبم رو می خوام
حبیبم اگر خوابه
طبیبم رو می خوام

ماه غلام رخ زیبای توست
سرو کمر بسته به بالای توست
قند مکرر لب خندان توست ای حبیبم
قند مکرر لب و دندان توست ای عزیزم
خواب است و بیدارش کنید
مست است و هوشیارش کنید
گویی فلونی اومده
اون یار جونی اومده
اومده حالتو احوالتو
سپید روی تو سیه موی تو
ببیند برود
امشب شبه مهتابه
حبیبم رو می خوام
حبیبم اگر خوابه
طبیبم رو می خوام

ماه غلام رخ زیبای توست
سرو کمر بسته به بالای توست
قند مکرر لب خندان توست ای حبیبم
قند مکرر لب و دندان توست ای عزیزم
خواب است و بیدارش کنید
مست است و هوشیارش کنید
گویی فلونی اومده
اون یار جونی اومده
اومده حالتو احوالتو
سپید روی تو سیه موی تو
ببیند برود
امشب شبه مهتابه
حبیبم رو می خوام
حبیبم اگر خوابه
طبیبم رو می خوام
امشب شبه مهتابه
حبیبم اگر خوابه
امشب شبه مهتابه
حبیبم رو می خوام
حبیبم اگر خوابه
طبیبم رو می خوام
دسته ها :
سه شنبه بیست و چهارم 6 1388
امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا
دل تنگ مرا مشکن خدایا خدایا خدایا
من دور از آشیانم سر به آسمانم بی نصیب و خسته
ماندم جدا ز یاران از بلای توفان بال من شکسته
از حریر دلم رفته رنگ هوس
درد خود به که گویم در درون قفس آه در درون قفس
وه که دست قضا بسته بال مرا  
 روز وشب زگلویم ناله خیزد و بس آه ناله خیزد وبس
می زنم فریاد هرچه باداباد
آه از این توفان وای از این بیداد آه وای از این بیداد


دسته ها :
سه شنبه هشتم 2 1388
 ****
کمکم کن ، کمکم کن 
 نذار اینجا بمونم تا بپوسم 
 کمکم کن ، کمکم کن 
 نذار اینجا لب مرگ رو ببوسم 
 کمکم کن ، کمکم کن 
 عشق نفرینی بی پروایی می خواد 
 ماهی چشمه ی کهنه 
 هوای تازه ی دریایی می خواد 
 دل من دریاییه 
چشمه زندونه برام 
 چکه چکه های آب 
 مرثیه خونه برام 
 تو رگام به جای خون 
 شعر سرخ رفتنه 
 تن به موندن نمی دم 
 موندنم مرگ منه 
 عاشقم ، مثل مسافر عاشقم 
 عاشق رسیدن به انتا 
 عاشق بوی غریبانه ی کوچ 
 تو سپیده ی غریب جاده ها 
 من پر از وسوسه های رفتنم 
 رفتن و رسیدن و تازه شدن 
توی یک سپیده ی طوسی سرد 
 مسخیک عشق پر آوازه شدن 
 کمکم کن ، کمکم کن 
 نذار این گمشده از پا در بیاد 
 کمکم کن ، کمکم کن 
 خرمن رخوت من شعله می خواد 
 کمکم کن ، کمکم کن 
 من و تو باید به فردا برسیم 
 چشمه کوچیکه برامون 
ما باید بریم به دریا برسیم 
 دل ما دریاییه 
 چشمه زندونمونه 
چکه چکه های آب 
 مرثیه خونمونه 
 تو رگ بودن ما 
شعر سرخ رفتنه 
 کمکم کن که دیگه 
 وقت راهی شدنه 
 کمکم کن 


 

دسته ها :
سه شنبه هشتم 2 1388
********

تو از شهر غریب بی نشونی اومدی


تو با اسب سفید مهربونی اومدی 

تو از دشت های دور وجاده های پر غبار 

برای هم صدایی هم زبونی اومدی

تو از راه می رسی ،‌ پر از گرد و غبار 

تمومه انتظار ، می آید همرات بهار 

چه خوبه دیدنت ، چه خوبه موندنت 

چه خوبه پاک کنم ، غبار رو از تنت 

غریب آشنا ، دوست دارم بیا 

منو همرات ببر ، به شهر قصه ها 

بگیر دست منو ، تو اون دستا 

چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم 

بمونم منتظر تا برگردی پیشم

تو زندونم با تو ، من آزادام

دسته ها :
سه شنبه هشتم 2 1388

****

توی صفحه غریب زندگی 

همه مون در نقش یه بازیگریم
با همیم تو بازیای روزگار
از درون هم ولی بی خبریم
همه مون پشت نگاه صورتک
همیشه از صبح تا شب قایم میشیم
واسه پنهون کردن گریه هامون
روی قلب و روحمون خط می کشیم
بهتره به قلبامون دروغ نگیم
زندگی هر طور که باشه می گذره
من و تو مسافریم تو این روزا
مثل خورشید تو نگاه پنجره
 توی پشت صحنه ی دنیای ما
خوبی و بدی می مونه یادگار
زندگی برای ما یه خاطرست
از تموم قصه های روزگار


دسته ها :
دوشنبه هفتم 2 1388

****

تو شعرای سپید من

جایی نمونده واسه تو 
سیاهی و دربدری
از روزگار من برو
برو دیگه دوست ندارم
یه لحظه پیشم بمونی
دیگه نمی خوام تو گوشم
شعرای غمگین بخونی
اگه نمیری هم بدون
که دشمن جون منی
دلم میخواد هرجوری هست
کنار من جون بکنی
تو شعرای سپید من
جایی نمونده واسه تو 
سیاهیو دربدری
از روزگارمن برو
تورو دیگه دوست ندارم
یه لحظه پیشم بمونی
دیگه نمی خوام توگوشم
شعرای غمگین بخونی
دنیایه من روشنه و
تو دشمن روشناییها
خورشید من داره میاد
بی سروپای رو سیاه
 می خوام روزای خوب من 
شکنجه جونت بشه
سپیدیای من تورو
تا مرز مردن بکشه
سیاهی ودربدری
غصه ناتموم من
چقدر باید گریه کنم
ازمن وگریه دل بکن
دختر ماه و مهر من
اومده و پشت دره 
اونم دلش می خواد غمو
از روزگارم بدره
برو دیگه دوست ندارم
یه لحظه پیشم بمونی
دیگه نمی خوام تو گوشم
شعرای غمگین بخونی
اگه نمیری هم بدون
که دشمن جون منی
دلم میخواد هرجوری هست
کنار من جون بکنی




دسته ها :
دوشنبه هفتم 2 1388

****

تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته

 نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته 
 تو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هوایی
که از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی 
اهل هر جا که باشی 
 قاصد شکفتنی 
 توی بهت و دغدغه 
ناجی قلب منی 
 پکی آبی یا ابر 
 نه خدا یا شبنمی 
 قد آغوش منی 
 نه زیادی نه کمی
 منو با خودت ببر 
 من حریص رفتنم 
 عاشق فتح افق 
 دشمن برگشتنم 
 ای بوی تو گرفته تن پوش کهنه ی من 
 چه خوبه با تو رفتن ، رفتن ، همیشه رفتن 
 چه خوبه مثل سایه هم سفر تو بودن 
 هم قدم جاده ها ، تن به سفر سپردن 
 چی می شد شعر سفر 
 بیت آخرین نداشت 
 عمر کوچ من و تو 
 دم واپسین نداشت 
س آخر شعر سفر 
 آخر عمر منه 
 لحظه ی مردن من 
 لحظه ی رسیدنه 
 منو با خودت بب

دسته ها :
جمعه چهارم 2 1388
بیا بنویسیم روی خاک رو درخت ، رو پر پرنده ، رو ابرا

بیا بنویسیم روی برگ ، روی آب ، توی دفتر موج ، رو دریا

بیا بنویسیم که خدا ،‌ قلب آینه س

مث شور فریاد نفس ، تو حصار سینه س

با همیشه موندن وقتی که هیچی موندنی نیست

اوج هر صدای عاشقه که شکستنی نیست

با صدام میام همه جا تو رو می نویسم

روی آینه ی گریه هام ، گونه های خیسم

ای که معنی اسم تو آسمون پاکه

ریشه ی صدای نبض عشق زیر پوست خاکه

بیا بنویسیم روی خاک ، رو درخت ،‌ رو پر پرنده ، رو ابرا

بیا بنویسیم روی برگ ، روی آب ، توی دفتر موج ، رو دریا

توی خواب خاک ، ریشه ها ،‌ موسم شکفتن

هم صدای من ، می خونن ،‌ وقت از تو گفتن

چشم بستمو ،‌ تو بیا به سپیده وا کن

با ترانه ی نفسات باغچه رو صدا کن

با صدام میام همه جا تو رو می نویسم

روی آینه ی گریه هام ، گونه های خیسم

ای که معنی اسم تو آسمون پاکه

ریشه ی صدا نبض عشق ، زیر پوست خاکه

بیا بنویسیم روی خاک ،‌ رو درخت ، رو پر پرنده ،‌ رو ابرا

بیا بنویسیم روی برگ ، روی ؛آب ، توی دفتر موج ، رو دریا

با ترانه ی نفسات ،‌ من ترانه می گم

اسم تو مث یه غزل عاشقانه می گم

بیا که دیگه وقتشه وقت برگشتنه

بوی پیرهنت که بیاد ، لحظه ی دیدنه

با صدام میام همه جا ،‌ تو رو می نویسم

روی آینه ی گریه هام ، گونه های خیسم

ای که معنی اسم تو آسمون پاکه

ریشه ی صدا نبض عشق ،‌ زیر پوست خاکه

بیا بنویسیم روی خاک ، رو درخت ، رو پر پرنده ، رو ابرا

بیا بنویسیم روی برگ ،‌ روی آب ، توی دفتر موج ، رو دریا
دسته ها :
چهارشنبه دوم 2 1388
 (بهار دلنشین)
تابهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو برسرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر
تا که گل باران شود کلبه ویران من
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سرآتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان
باز آ ببین در حیرتم
بشکن سکوت خلوتم
چون لاله تنها ببین
بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آیینه ام
عشقت غم دیرینه ام
باز آ چو گل در این بهار
سر را بنه بر سینه ام

دسته ها :
چهارشنبه دوم 2 1388
X